تورکونو یازمازلار کی، دانیشارلار!
- ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۸
واژگان فرهنگی و هنری در زبان ترکی به شرح زیر میباشد:
آگهی بازرگانی– یایلام.
آگهی نامه– یایلان.
آماتور– قیزیقلی.
آمفی تئاتر- قیییلقا.
آهنگ– آخین. بسته. باغدا. چینلاشیق. اویوم. تارتیم. چالغو. چالغی. هاوا. ییر. قورلاس.
آهنگساز – باغدار. بسته کار. بسته چی.
آهنگسازی– بسته کارلیق. باغدارلیق. بسته لهمه. بسته چیلیک.
ادبی– گؤرکول. یازینسال. گؤگجه.
ادبیات– یازین. گؤگجه یازیلار. گؤگجه لر.
ادبیات چوپانی– چوْبان یازیسی. قاپیت یازیسی.
ادبیات شفاهی – آغیز ادبیاتی. آغیز یازینی. قارا یازی.
ادیب – گؤرکولچو.
از فرهنگ خود بیگانه– مانقورد.
اقتباس – آغداری. آلینیم.
اقتباس کردن– آغدارماق. آلماق.
انتشارات– یاییمتای. یاییملیق.
انجمن ادبی– گؤرگوسل درنگی.
انجمن– درنک. سالیا.
برنامه رادیویی و تلویزیونی– وئریلیش.
پرده تئاتر– چیمیلداق.
تئاتر – یانسیماج. گؤرموک.
تذکره– باش بیلیت.
تربیع– دؤردله مه.
ترجمه– چئویرمه.
ترجمه کردن– چئویرمک. آغدارماق.
تردید– دوراقسادیش.
تصریع– دوزه له مه.
تغلیب– اوستونله مه.
تلویزیون – گؤزگون. باخیشقا.
تلویزیونی– گؤزگونلوک.
تمدن– بایلام.
تهیه کننده– دوزلدیجی.
چاپ – باسما. باسقی. باسیم. چاپ.
چاپ افست – دوز باسقی.
چاپ سنگی– داش باسما.
چاپ شدن– باسیلماق.
چاپ شده– باسیلمیش.
چاپ کردن– باسماق.
چاپخانه – باسما خانا. باسمالیق.
چاپخانه چی– باسماچی. باسینچی.
چاپگر – باسماج.
حشو– یاماق.
خطابه– سؤیلو. آیتاشی. آیتاییش.
خطیب – سویلامیش.
داستان – اؤتوک. ائرته گی. ناغیل. اؤتکونج. اؤیکو. سؤیلنجه. بوْی.
داستان پرداختن – بوْی بوْیلاماق.
داستان پرداز – داستانچی. بویچو.
داستان تعریف کردن – اؤتکونمک.
داستان سرا– بوْی بوْیلایان.
داستان سرایی– بوْیلاما.
داستان سرایی کردن– بوْیلاماق.
داستان طولانی– ایلان حکایه سی. ایلان بوْی.
داستان کوتاه – بوْیجوق.
داستانی– اؤیکوسل.
دوربین عکاسی– آلیجی.
دوربین فیلمبرداری– چکه لیج.
رادیو – سسگین. آلقیج.
رُباعی– دؤردلوک. مانی. قوْشاجا.
رقص – اوْینادیش. بییی. تالبی. اوْیناما. اوْیناییش. تپسو. اوْیون.
رقصیدن – بییلهمک. بیییمک. اوْیناماق.
رمان– اؤیکو.
رمانتیست– باش قورومچو.
رمانتیک– قیلدا. باش قوروم.
رمانس– گؤزللمه.
روزنامه – قزئت. گونجه. گونده لیک. ساوی. چاوی.
روزنامه نگار – قزئتچی. گونجه چی.
روزنامه نگاری– قزئتچیلیک. گونجه چیلیک.
روشنفکر– ایشیقلی. آغ یاخا. اردملی.
سانسور– الشدیری. قورجاق.
سانسورچی– الشدیریجی. قورجاتان.
سینما – گؤرونتولوک. باخلوْو.
شاعر – چوچو. سؤیچو. قوْشان. قوْشوقچو. قوْشار. اولگرچی. چاغماچی.
شاعر ساده– قالدیریم قوْشوجوسو.
شاعر مردمی– ائل آخینی. ال اوزانی.
شاعرانه – قوْشارجا. قوْشاریمتیل. قوْشارسی.
شاهکار – آنداشیت. آنیتلیق.
شعر – سؤی. قوْشاق. سؤیلهمه. قوْشقو. قوْشوق. چاغما.
شعر بداهه– دونبول چالانغاج.
شعر حماسی– قوْچاق.
شعر ستایشی– اؤگونوش.
شعرسرایی– سوْیلاما.
شعر سرودن – وارساقلاماق. ییر قوشماق. سوْیلاماق. قوْشماق.
شعر مردمی– ائل قوْشو.
شعر معاصر – دیزه لک.
شعر واژه – سیجیر.
صحّاف– قابیقچی. قیریجی. قاپاق بیچن. قاپچی.
صحّافی– قابیقلاما. قابیقچیلیق.
صحّافی شدن– قابیقلانماق.
صحّافی کردن– قابیقلاماق.
ضرب المثل – سؤیله ییش.
غَزَل– گؤزل. گؤزلـلهمه.
غزل سرا– گؤزلچی.
غزل سرایی– گؤزلـله مه.
غزل سرایی کردن– گؤزلـله مک.
فرهنگ – اویغارلیق. کولتور. یوْردام. یوْلون. اردم. ایچه لیک.
فرهنگستان– یوْرداملیق. یوْرومتای.
فرهنگسرا– یوْلونتای.
فرهنگ لغت– سؤزلوک.
فرهنگ و تمدن– یوْردام اردم.
فرهنگی– اویغار . یوْرداملی.
فرهیخته– اویغارلی. اویغار.
فیلم– چکیم.
فیلمبردار– چکیمچی. چکه لیجی.
فیلمبرداری– چکمه. چکیمچیلیک.
فیلمبرداری شدن– چکیلمک. چئورینمک.
فیلمنامه– اوْینانجا.
فیلمنامه نویس– اوْینانجاچی.
قصه– اؤتوک. یوماق. ناغیل. اؤیکو.
قصه گفتن– اؤتکونمک. یوماقلاماق.
قصه گو– ائرتکیجی. اؤتوکچو. ناغیلچی. یوماقچی.
قصههای سرگرم کننده برای وقت گذرانی– قورت ناغیلی.
قصیده – سیجیرله مه. قوْشما.
قصیده سرا– قوْشماچی.
قطعه ادبی– داملا یازی.
کارگردان – دوزنچی. یؤنتمن. آلانباشی.
کارگردان نمایش– قورولوشچو. قوْرقانچی.
کارگردانی– یؤنتمه لیک. آلانباشیلیق.
کتاب – باستاق. قاتلاق.
کتاب درسی– درسلیک.
کتاب درسی مکتبخانه– چرکه.
کتابخانه – باستاقلیق. قیمتارا.
کتابخوان – باستاقچی.
کتابدار – باستاقلی.
کتابداری– باستاقچیلیق.
کتابفروش– باستاقچی.
کتابفروشی– باستاقچیلیق.
کمدین– قیزیقچی.
گالری– سرگی.
لف و نشر – سپمه دؤشورمه.
مترجم– چئویرن. آغداران.
مجسمه– آنیتداش. یوْنتو. قورچاق. یوْنماداش. یامقا.
مجلّه – درگی.
مخمّس– بئشلیک.
مستزاد– آرتیرما.
مسمّط– دوزمه.
مشاعره– قوشاقلاشما. باغلاشما.
مطبوعات– باسیملار. یاییملار.
ملمّع– ایکی دیللی.
منتقد– قینار. قینامسیق.
منتشر شدن– یاییلماق.
منتشر کردن– یایماق.
منظومه– قوشاقچا.
ناشر– یاییمچی.
نشیده– اوخونجالیق (شعر دلنشین).
نقاش– بنیزچی. سیرچی.
نقاشی– بنیزچیلیک.
نقرات– قایتالام.
نمایش – گؤستریش. گؤستریم. گؤرک. گؤرونتو. یاییم.
نمایش کمدی یک نفره – سؤیلنگه.
نمایشگاه – سرگی.
نمایشنامه – گؤستریم.
نمایشنامه نویس – گؤستریم یازان. گؤستریمچی.
نورپرداز– ایشیقچی. چکمه چی.
نورپردازی– ایشیقچیلیق. ایشیقلیق.
نویسندگی– یازیچیلیق.
نویسنده– یازیچی.
هجو – سیخاق.
هنر – اوزلوق. ایکا. اوْلجوم. اؤنر. اودون.
هنرپیشه– اوْینامان. اوْینایان. اؤنرلی.
هنرشناس– اؤنرچی. اؤنر تانیش.
هنرمند – اوزمانج. اوزلو. اؤنرلی. اؤنرمن. یارادان.
هنرمند تئاتر – یانسیدار.
هنرمند نقش اول – باش اوْیونچو.
هنرمندانه – اوزلوجا. اؤنرلیجه.
هنرمندی– اوزمانلیق. اؤنرلیک. اؤنرمنلیک.
هنرور– باجاریلی.
هنرهای زیبا – اینجه صنعت. بدیعی صنعت.
هنری– اوزلوقسال. بدیعی. گؤرکن. اؤنه ریش. یارادیق. یاسنی.
ربط دادن حمایت از زبان مادری به جداسری و تجزیه طلبی خبط بزرگی است که نشان از ناآشنایی آنها هم نسبت به آینده زبان و جایگاه آن در قدرت فرهنگی و هم نسبت به منافع و امنیت ملی دارد. تجارب فراوانی در جهان وجود دارد که اثبات میکنند نظریه آنها صادق نیست.
حقوق بینالملل، «زبان مادری» را «حق» میداند محرومکردن انسانها را از این «حقِ نخستین»، جرم تلقی میکند. امروزه حقوقدانان حتی کمی فراتر رفتهاند و ایذاء زبانی یک گروه زبانی را، ژنوساید زبانی و اتنوژنوساید میخوانند. برای تبیین دقیقتر متون حقوق بینالملل درباره زبان مادری به گفتگو با دکتر اسعد اردلان، استاد حقوق بینالملل دانشگاه شهید بهشتی نشستهایم. او در این گفتگو ضمن تبیین حق زبان مادری در حقوق بینالملل از ضرر جبرانناپذیر سیاستهای یکسانسازانه زبانی، به امنیت ملی و منافع کشور سخن میگوید و با تاکید بر ضرورت اجراییکردن تدریس زبان مادری در مدارس از عدم نیاز به مصوبه حقوقی مجلس در این باره سخن میگوید: «قانون اساسی در این باره روشن است و نیازی طرح و بررسی آن در مجلس و مثلا تایید دوباره یا رد آن نیست. هیچ قانونی به اندازه قانون اساسی اعتبار ندارد. مساله از نظر حقوقی کاملا مشخص است. تنها زحمتی که دولت باید متحمل شود، تدوین آییننامه اجرایی و آغاز به تدارک امکانات برای آموزش زبان مادری در مدارس است.»
***
«زبان مادری» در حقوق بین الملل چه بار حقوقی دارد؟ کنوانسیون های بین المللی چه نگاهی به مقوله زبان دارند؟ آیا اساسا زبان مادری، در آیینه این متون یک حق است؟ یا یک مقوله فرهنگی و غیرحقمدار؟
بار حقوقی زبان مادری در حقوق بینالملل متکی بر تعهدات دولتها در مقابل مراعات اصولی است که بهعنوان حقوق مدنی و سیاسی و هم چنین حقوق فرهنگی و اجتماعی افراد بهطور کلی و اتباع بطور خاص شناختهاند و همچنین توافقات غیرالزامآوری است که بهصورت عرف درآمده و متکی بر بیانیهها و قطعنامههای سازمانهای بینالمللی است.
از جمله اسناد بینالمللی که زبان مادری را به عنوان حق به رسمیت شناختهاند میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب 16 دسامبر 1966 مجمع عمومی سازمان ملل متحد است که در اصل 27 مقرر داشته است: «در کشورهایی که اقلیت های نژادی، مذهبی و یا زبانی وجود دارند، افرادی را که متعلق به این اقلیتها هستند، نباید از حق تشکیل اجتماعات با اعضای گروه خود و نیز بهرهمندی از فرهنگ و ابراز و انجام فرایض دینی و یا کاربرد زبان خودشان محروم نمود.»
ماده 30 کنوانسیون حقوق کودک نیز تصریح مینماید: «در کشورهایی که اقلیتهای قومی و مذهبی و یا اشخاص بومی زندگی میکنند، کودکی که متعلق به این اقلیتها است باید به همراه سایر اعضای گروهش از حق برخورداری از فرهنگ و تعلیم و انجام اعمال مذهبی خود و استفاده از زبان خویش برخوردار باشند.»
با عنایت به مقدمه این کنوانسیونها و تایید دولت ها به اینکه این تعهد بخشی از تعهدات آنها نسبت به جامعه جهانی است که در منشور، تحت عنوان حق ذاتی و کرامت انسان بیان شده، میتوان زبان مادری را در آیینه این متون یک حق دانست و نه فقط یک امتیاز فرهنگی که به افراد متکلم به زبان مادری داده شده است.
در متونی نیز که به شکل بیانیه یا اعلامیه صادر شده و مورد حمایت اکثریتی بوده که به آن رای دادهاند گرچه جنبه الزام در تعهدات دولتها ضعیف است اما نباید فراموش کرد که برخی از حقوق از جمله حقوق فرهنگی و بویژه آنجا که مربوط به اقلیتها است در چارچوب الزامات حقوق بشری بهصورت «قاعده آمره» درآمده و تخلف از آن جنبه کیفری بینالمللی یافته است. مثلا امروزه این برداشت حقوقی که نقض حقوق فرهنگی را در شمار تخلفات مربوط به ژنوساید به حساب می آورد از حمایت زیادی برخوردار شده است.
برخی از کنشگران حق زبان مادری، از «نسل کشی زبانی» سخن میگویند؟ ژنوساید زبانی به لحاظ حقوقی، چه وقت اتفاق میافتد؟ در چه صورتی میتواند گفت، نسل کشیزبانی رخ داده است؟
من بر این باورم که بند 5 ماده 2 کنوانسیون منع ژنوساید و مجازات آن که «انتقال اجباری کودکان یک گروه به گروه دیگر» را از مفاهیم ژنوساید تلقی مینماید، تاکید بر تعهد کشورها در حفظ حقوق فرهنگی دارد و نه فقط سلامت جسمانی آنان. بر این باور، تغییر اجباری کودکان که با هدف دستکاری و تغییر تدریجی در فرهنگ و زبان آنها از طریق قرار دادنشان در محیط تربیتی متفاوت با محیط اصلی آنان صورت میگیرد، در شمار نسلزدایی قلمداد شده است. امروزه در کنار واژه «ژنوساید» واژه «اتنو ساید» هم وارد ادبیات سیاسی و حقوقی شده و زبان نیز به عنوان جزِ لاینفک حقوق فرهنگی اقلیتها چنانچه در شرایطی برای تغییر قرارداده شود، مشمول تخلفات اتنو ساید خواهد بود.
برخی تضییع، محرومیت و تحقیر حقوق زبانی را جنایت علیه بشریت میدانند. شما چه میگویید؟ آیا می توان برا اساس اسناد بین المللی، از جناب علیه بشریت در حوزه زبان مادری سخن گفت؟
اعمالی که میتوان بر آنها جنایت علیه بشریت اطلاق کرد بسیار گسترده است و عموما اعمالی است که در شرایط جنگی یا وضعیت فوق العادهای که تشابه با وضعیت جنگی دارند رخ میدهد. اما در اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی بندی هست که در شرایط صلح هم امکانپذیر است و میتوان دامنه آن را به نقض حقوق انسانی و اساسی یک گروه تسری داد. بر مبنای تعریف اساسنامه دیوان، تعقیب و آزار مداوم که از مصادیق جنایت علیه بشریت توصیف شده، شامل «محروم کردن عمدی و شدید از حقوق اساسی بر خلاف حقوق بینالملل به دلیل هویت آن گروه یا مجموعه» بدون اشاره به وضعیتی خاص میگردد. اگر نظر تدوینکنندگان اساسنامه چنین بوده باشد، تضییع حق استفاده از زبان مادری میتواند یک جنایت بشری علیه گویشگران به زبان های مادری تلقی گردد.
اسناد بینالمللی در حوزه زبان مادری، چقدر ضمانت اجرایی دارند؟ آیا سازمان ملل و نهادهای متبوع وانند کشورهای چندزبانه را ملزم به تحقق حقوق زبانی اتنیکهای مختلف بکنند؟
همانطور که در پاسخ پرسش نخست گفتم میثاقها و قواعد آمره و تعهدات عامالشمول دارای ضمانت اجرایی بینالمللی هستند. تصویب تعهدات مندرج در معاهدات و میثاقها از سوی قوای مقننه کشورهای عضو برای آنها الزام حقوق داخلی هم ایجاد خواهد کرد. میتوان در این صورت سازوکارهای حقوق ملی را بهترین ضمانت اجرایی قلمداد کرد چرا که نقض آنها قابل پیگرد در دادگاههای داخلی میباشد. بنا براین الزام هم از طریق تصویب معاهدات ایجاد میشود و هم بهخاطر حفظ نزاکت بینالمللی. سازمان یونسکو نه از طریق اجبار بلکه با مساعدت کشورهای عضو، همکاریهایی در جهت حفظ و ترویج زبانهای مادری صورت داده است. جلب موافقت کشورها به این نوع از همکاری، اجرای تعهد توسط اعضا به شمار میرود که شاید بتوان آن را نوعی الزام تلقی کرد.
بهطور مشخص، چه کسانی حقوق زبان مادری را تضییع میکنند؟ از منظر حقوقی، جلوگیری از آموزش زبان مادری توسط اقوام مسلط در کشورهای مختلف، چقدر مجرمانه است؟ آیا امکان پیگرد حقوقی وجود دارد؟
تضییع زبا ن مادری اگر متعلق به اقلیتها باشد معمولا توسط برنامهریزی برای تسلط یک زبان فراگیرتر به عنوان زبان رسمی صورت میگیرد. میزان تضییع هم به شکل و نحوه اجرای برنامه منوط است. معمولا کشورها برای یکپارچگی در مکاتبات اداری و رسمی و ادبیات ملی زبانی را به عنوان زبان رسمی که برای اقلیتهای زبانی جنبه زبان میانجی دارد قرار میدهند ولی در کنار آن به طرق مختلف فرصتهایی را برای فعالیت و بقای زبانهای غیر رسمی فراهم میآورند. اگر چنین نکنند و محدودیتهای آموزش فراهم کنند، تضییع زبان مادری را مرتکب شدهاند. نوع فجیع چنین نقض حقوقی که اگر اقلیتها مقاومت پنهان نکرده بودند، به فاجعهای فرهنگی منجر میگشت؛ سیاستهای آموزشی در اتحاد شوروی بود که تمامی گویشگران به زبانهای غیر روسی میبایست سخن گفتن و بخصوص نوشتن به آن زبان را فراموش کنند.
میزان مجرمانه بودن در زمان صلح به قوانین جاری ملی مربوط است که تا چه میزان به این مساله توجه کند و ترویج یا تحدید آن را در قوانین خود قرار دهد. اما در زمان جنگ میتوان این نقض هم به فهرست سایر موارد جنایات علیه افراد و اقوام و اقلیت ها اضافه شود. پیگرد حقوقی بستگی به جایگاه قانونی این موضوع در قوانین ملی و تعهدات بین المللی دولتها دارد.
سیاست یکسانسازی زبانی، به عنوان یک رفتار ضدحقوق بشری، چگونه زبانهای مادری ملتها را نابود میکند؟ در کشور ما در دوران پهلوی شاهد چنین سیاستی بودهایم. این سیاست چرا و چگونه باید نقد و نفی شود؟
سیاستهای یکسانسازی معمولا معلول استیلای ناسیونالیزم فرهنگی هستند که هیچ حقوقی را برای غیر از فرهنگ خود مشروع نمیدانند. همانطور که در پاسخ پرسشهای قبلی گفتم این سیاست میتواند از طریق برنامههای آموزشی اعمال شود. نقد و نفی آن به دو صورت پنهان از طریق مقاومت در برابر سیاست یکسانسازی و به روش آشکار با استفاده از سازوکارهای قانونی از طریق انتشار داستان، ترجمه، روزنامههای محلی، مراسمهای فرهنگی و آموزشهای خصوصی میسر است.
امروزه در دنیا، افزون بر متون حقوقی متعدد درباره حقوق اقلیتها، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، مصوب و مورد امضای کشورهای جهان قرار گرفته است. چگونه میتوان اعلامیه جهانی حقوق زبانی را در همه دنیا بخصوص کشورهایی که دارای تنوع زبانی گسترده هستند، پیاده و اجرا کرد؟
مراعات اعلامیهها و مصوبات غیرالزام آور برای دولتها جنبه نزاکتی دارد. سازمانهای فرهنگی بینالمللی و منطقهای و سازمانهای غیردولتی بویژه آنها که در حوزه حقوق بشر و فعالیتهای فرهنگی کار میکنند باید احترام به کثرتگرایی فرهنگی را ترویج نمایند، تحمل وجود زبانهای دیگر و ناگزیر بودن تنوع فرهنگی را توصیه نمایند و به افزایش تعاملات فرهنگی و زبانی کمک کنند. نقش بسیار مهم فرهنگستانهای زبان را نباید نادیده گرفت. آنها باید به جای ترس از بقای زبانهای بومی و مادری از این زبانها، بهعنوان سرچشمههایی برای تقویت و افزایش زمان ملی بهرهبرداری کنند.
برخیها، آموزش زبان مادری و پیگیری تحقق این حق را با مخاطرات امنیت ملی و مرزی، پیوند میدهند، آیا واقعا آموزش به زبان مادری، توسط گروههای قومی در درون یک کشور، امنیت کشورها را به خطر میاندازد؟
ربط دادن حمایت از زبان مادری به جداسری و تجزیه طلبی خبط بزرگی است که نشان از ناآشنایی آنها هم نسبت به آینده زبان و جایگاه آن در قدرت فرهنگی و هم نسبت به منافع و امنیت ملی دارد. تجارب فراوانی در جهان وجود دارد که اثبات میکنند نظریه آنها صادق نیست. این که استثناها را قاعده بگیریم از شگفتیهای منطق گفتوگو است. طرفداران نظریه وابستگی تحقق حق زبان مادری به مخاطرات امنیتی باید بیشتر در این مورد تحقیق کنند که در یابند تجزیه های دهه 90 در اروپای خاوری و شوروی که مبنای ارزیابی آنان است، ناشی از تمایل به اعطای این حقوق نبود بلکه واکنش دههها فشار سیاسی و برنامهریزی برای نادیدهگرفتن این حق و سایر حقوق سیاسی، اجتماعی اقتصادی و فرهنگی اقلیتها بود.
برخی آموزش زبان مادری را «توطئه» و «مقولهای وارداتی از غرب» میدانند. این سخن چه بنیاد منطقی دارد؟ آیا زبان مادری چگونه میتواند با توهم تجزیه پیوند یابد؟
آموزش زبان مادری بیش از آن که مقولهای وارداتی باشد یک نیاز ملی است و بیشتر مسئله کشورهای غیر غربی است. شما هیچ کشوری را در غرب پیدا نمیکنید که به اندازه کشورهای غیرغربی از تکثر فرهنگی برخوردار باشند. در هندوستان 1650 زبان مادری وجود دارد و در بسیاری کشورهای دیگر تعدد زبان ها و گویش ها از ده زبان و صدزبان فراتر رفته است. اگر تنوع زبانی امنیت را به خطر میانداخت میبایست به اندازه 5700 زبان مادری کنونی در جهان به همان مقدار کشور میداشتیم. اگر هم یک مقوله غربی بود و خطرناک برای امنیت ملی، چرا موجب تجزیه در کشورهای غربی نشده است؟
برخی اعتقاد دارند، روز جهانی زبان مادری اساسا ربطی به کشور ما ندارد. با توجه به تنوع زبانی موجود در ایران، این ادعا چرا نادرست است؟ البته در برابر این دیدگاه، نظرات جدی برای پاسداشت این روز جهانی وجود دارد. برای مثال، پارسال یکی از نمایندههای مجلس پیشنهاد کرده بود روز جهانی زبان مادری در تقویم کشورمان درج شود. نظر شما در این باره چیست؟
به نظر میرسد همین برخیهای مورد اشاره شما، غیر از این که آشنایی با زبان و سیاست و امنیت ندارند، با واقعیتهای ایران هم ناآشنا هستند. از نظر من، هر روزِ ایران باید روز احترام به زبان مادری باشد. یادمان نرود که زبانهای رسمی کشورها و از جمله ایران خود یکی از زبانهای مادری هستند و صرفا از طریق آموزش و واردات از خارج تحمیل نشدهاند بلکه اغلب، متعلق به اکثریت گویشگران در یک کشور هستند.
امروزه در دنیا، رشته حقوق زبانی، به عنوان شاخهای از نسل اول و دوم حقوق بشر شناخته شده و به مثابه یک علم، تدریس و تحقیق میشود. بنیادهای حقوقی آموزش زبان مادری در حقوق بینالملل و حقوق بشر کدامند؟ آیا به نظر شما، با توجه به تنوع گسترده زبانی در ایران، نیازی نیست که در دانشکدههای حقوق، رشتهای بنام زبان مادری تدریس شود؟
امروزه، مباحث مربوط به حقوق بشر به اندازه زیادی گسترش یافتهاند که در اکثر دانشکدههای حقوق، رشتههای متنوعی تدریس و تحقیق میشوند. در کشور ما نیز در کنار بقیه شاخههای حقوق، حقوق زبانی هم میتواند بهعنوان یکی از مباحث حقوق بشر، تدریس و پژوهش شود.
سویههای قانونی آموزش زبان مادری در قوانین موضوعه ایران چگونه تبیین میشود؟ چرا از اصل 15 و 19 قانون اساسی تفسیر حداقلی و گاه متضاد با متن قانون ارائه میشود؟
این دو اصل نتیجه مذاکرات گسترده مجلس موسسان قانون اساسی است. آنان اشراف کامل بر این داشتند که ملت ایران از فرهنگ و زبان واحدی برخوردار نیست. از این رو، یک قانون اساسی فراگیر و منصفانه باید به همه جنبههای حقوق اقلیت ها بپردازد. تفسیر حداقلی نتیجة تنگنظری و نوعی انحصارگرایی است که متاسفانه دامنهاش به حوزه فرهنگی هم رسیده است.
مساله تدریس زبان مادری در مدارس بلاخره چگونه باید اجرایی شود؟ آیا نیاز به مصوبه مجلس دارد؟ یا نظام آموزشی کشور میتواند بهصورت جداگانه به امر آموزش زبان مادری در مدارس اقدام کند و نیازی به مجوز مجلس ندارد؟
قانون اساسی در این باره روشن است و نیازی طرح و بررسی آن در مجلس و مثلا تایید دوباره یا رد آن نیست. هیچ قانونی به اندازه قانون اساسی اعتبار ندارد. مساله از نظر حقوقی کاملا مشخص است. تنها زحمتی که دولت باید متحمل شود، تدوین آییننامه اجرایی و آغاز به تدارک امکانات برای آموزش زبان مادری در مدارس است.
زبان تورکی شما را وا میدارد تا به گونهای متفاوت بیندیشید، چون این زبان مقولههای معنایی متفاوتی دارد و افعال را به شیوه متفاوتی به کار میگیرد... علاوه بر آن، یادگیری زبانی همچون تورکی به شما این امکان را میدهد که به افکار و احساسات مردمانی که در یک مکان متفاوت زندگی میکنند، دسترسی خیلی مستقیمتری داشتهباشید.
گرامر زبان تورکی موجب شده این زبان از انعطافپذیری فوقالعادهای برخوردار باشد:
زبان تورکی برای اغلب آنهایی که همچون انگلیسیزبانان به یکی از زبانهای هند و اروپایی سخن میگویند، زبانی ناآشناست. این زبان ساختاری متفاوت دارد و زبانآموزان جدید بایستی پیش از حرفزدن، اندکی تأمل نمایند. در عین حال، تورکی زبانی زیباست. انعطافپذیری این زبان موجب شده خیلی چیزها در این زبان، موجزتر از انگلیسی بیانشوند. همچنین به خاطر انعطافپذیری زبان تورکی، میتوان یک عنصر بسیار مهم از یک جمله را تا لحظه آخر مخفی نگهداشت. به عنوان مثال، بیت زیر از شعر “نِوزاد چلیک” با عنوان “روز ولنتاین” را در نظر بگیرید:
بیر الیندن ساتین آلدیغیم چیچهیی
وئردیم اؤتهکی الینه چینگنه قیزینین
از آنجا که در زبان تورکی قابلیت ساخت واژگان از طریق پسوندها وجود دارد، برخلاف زبان انگلیسی یک مفهوم چندوجهی میتواند تنها با یک واژه بیان شود. به عنوان مثال، “گئرچکلشدیریلهمهینلردیر” یک جمله یک کلمهای است که با افزودن پسوندهایی به کلمه “گئرچک” که یک صفت به معنی “واقعی” میباشد ساخته شده است. معادل ترجمهپذیر آن به انگلیسی میتواند اینگونه باشد: “آنها چیزهایی هستند که نمیتوانند تحقق یابند.”… یا “ائویمدهکیلردن” به معنی “از چیزهایی که در خانه من هستند”… .
دانش زبان تورکی یادگیری سایر زبانها را آسانتر میکند:
لکن، بسیاری از عناصری که برای انگلیسیزبانان تازگی دارند، برای گویشوران سایر زبانهای دنیا تازه نخواهند بود. ساختار “فاعل-مفعول-فعل” در زبان تورکی با بسیاری از زبانها، از آلمانی گرفته تا ژاپنی، مشترک است. همچنین قانون هماهنگی اصوات که در زبان تورکی وجود دارد در زبانهایی همچون مجاری، کرهای و غیره هم دیده میشود. به موجب این قانون، مصوتهای پسوندها از مصوتهای واژه اصلی تبعیت میکنند.
همانگونه که یادگیری مفهوم جنسیت در کلاس زبان فرانسه، میتواند به شما در یادگرفتن سایر زبانهایی که [در آنها کلمات] دارای جنسیت میباشند کمک نماید، دانش زبان تورکی نیز شما را با بسیاری از جنبههای تازه گرامری آشنا میسازد که ممکن است در جاهای دیگری با آنها مواجه شوید. دانستن زبان تورکی، بلیط ورود به جهانی دیگر را به شما میدهد:
زبان تورکی شما را وا میدارد تا به گونهای متفاوت بیندیشید، چون این زبان مقولههای معنایی متفاوتی دارد و افعال را به شیوه متفاوتی به کار میگیرد… علاوه بر آن، یادگیری زبانی همچون تورکی به شما این امکان را میدهد که به افکار و احساسات مردمانی که در یک مکان متفاوت زندگی میکنند، دسترسی خیلی مستقیمتری داشتهباشید. اگرچه ما در یک دنیای گلوبالیزه (جهانیشده) زندگی میکنیم، هنوز دستیابی به یک چشمانداز جهانی منفرد بسیار بعید میباشد. در حالی که با یادگیری زبان تورکی، ساختار منحصر به فرد این زبان، روز به روز شما را شیفتهتر خواهد ساخت…
نویسنده: جان آنگلیس (برنده جایزه مترجم جوان British Council)
مترجم: محمد رحمانیفر
محققان دریافتند عملکرد شناختی مغز آنهایی که به دو زبان یا بیشتر سخن می گویند بسیار بهتر از افراد تک زبانه است.
محققان می گویند افرادی که به دو زبان یا بیشتر سخن می گویند روند پیری مغز در آنها کند و توانایی استدلال ، حافظه ، مهارت های شناختی و سرعت تفکر در آنها به هنگام پیری حفظ می شود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، دکتر توماس باک استاد دانشگاه ادینبورگ در اسکاتلند و همکارانش ۸۵۳ نفر را که در سال ۱۹۳۶ متولد شده بودند تحت آزمایش های هوش قرار دادند.
این آزمون ها قدرت استدلال، حافظه، سرعت تفکر و دیگر عملکردهای مغز را در این افراد تحت بررسی قرار می داد.
محققان دریافتند عملکرد شناختی مغز آنهایی که به دو زبان یا بیشتر سخن می گویند بسیار بهتر از افراد تک زبانه است.
باک در این باره گفت: این یافته ها بسیار قابل توجه هستند. میلیون ها نفر در سراسر جهان می توانند در طول زندگی خود به دو مین زبان نیز تسلط یابند. مطالعات ما نشان داد که دو زبانه بودن حتی در زمانی که دومین زبان در بزرگسالی فرا گرفته شود برای عملکرد مغز مفید است.
به گزارش آذربایجان پرس، ۵ هزار و ۱۵۹ دانش آموزی که زبان مادری شان تورکی است و یا اینکه تورکی را به عنوان زبان خارجه انتخاب کرده اند، پس از ۲۷ سال کتاب های درسی تورکی جدید دریافت کرده اند.
این کتب درسی به زبان تورکی از طرف وزارت آموزش و پرورش بلغارستان به روزرسانی شده و حاصل تلاش یک تیم متخصص ۱۰ نفره می باشد که موجب شادمانی دانش آموزان تورک و علاقه مندان به زبان تورکی در بلغارستان شده است.
آخرین ویرایش کتاب های تورکی در مدارس بلغارستان در مقاطع اول تا چهارم ابتدایی در سال ۲۰۱۲ – ۲۰۱۳ انجام شده بود و برای مقاطع پنجم تا هفتم ابتدایی پس از ۲۷ سال، امسال انجام گرفت.
استفاده از زبان تورکی معاصر، تصاویر رنگی زیبا، استفاده از متون نویسندگان و شاعران تورک بلغارستان از مهمترین تغییرات کتاب های تورکی در مدارس بلغارستان بوده است.
۱۰ درصد از جمعیت ۷ میلیونی بلغارستان را تورک ها تشکیل می دهند. آموزش زبان تورکی در مدارس بلغارستان از سال ۱۹۹۲، برای ۱۱۴ هزار دانش آنوز شروع شده بود.
۵ هزار و ۱۵۹ دانش آموز در سال تحصیلی جدید در بلغارستان در مدارس دولتی زبان تورکی را خواهند آموخت.
کارشناسان علت کم شدن کلاس های زبان تورکی در بلفارستان را افزایش مهاجرت تورک ها به اروپا و عدم انتخاب درس زبان تورکی در مدارسی که مسئولین آن ها تورک نیستند، عنوان می کنند.
یک نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر با بیان اینکه ناآشنایی نمایشنامه نویسان تبریزی با زبان مادری، معضلی بزرگ در راستای نوشتن نمایشنامه ترکی است، خاطرنشان کرد: این معضل با داشتن اراده و انگیزهی نوشتن به زبان ترکی و با کمک افراد فعال در زمینه زبان ترکی به راحتی قابل حل است اما نسبت به نویسندگان بومی بی اعتمادی هم وجود دارد.
اکبر شریعت در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به روند رو به رشد تئاتر تبریز در دو دههی اخیر، گفت: تعداد نمایشها، هنرمندان تئاتر و تماشاگران همواره رو به رشد بوده و تئاتر به زبان بومی نیز از لحاظ کمی و کیفی پیشرفت چشمگیری داشته است.
وی افزود: با وجود پیشرفت در این حوزه هنوز جریانی به نام تئاتر بومی که دارای متن ترکی و موضوعات فرهنگی، اجتماعی و سایر مسائل منطقه باشد در تبریز وجود ندارد، در واقع تئاترهایی با مشخصات بومی در تبریز همواره بودهاند اما این نمایشها تاکنون به یک جریان و حرکت قوی تبدیل نشده اند.
وی در خصوص زیرساختهای تئاتر، اظهار کرد: تئاتر تبریز از لحاظ زیرساختهایی همچون سالنها و امکانات فنی محروم است و این حوزه به خاطر کم توجهیهای مسئولان تاکنون نتوانسته پابهپای دیگر حوزهها پیش برود که این امر مشکلات و معضلات بسیاری برای اهالی تئاتر ایجاد کرده است.
شریعت افزود: مهمترین مشکل تئاتر تبریز کمبود سالن نمایش است و سالنهای موجود نیز مطابق با استانداردهای جهانی نیستند.
وی افزود: با وجود دانشگاههایی مانند دانشگاه نبیاکرم و آموزشگاههای بسیاری که اغلب به مبحث تئاتر اختصاص دارند و جشنوارههایی همچون جشنوارهی نمایشنامه نویسی میرزا آقا تبریزی که روز به روز تخصصیتر میشوند، شهر تبریز هنرمندان بسیاری دارد و فقط با کمبود سالن و امکانات فنی رو به رو است.
وی با بیان اینکه قیمت بلیط تئاتر در تبریز از هیچ قانون نوشته شدهای تبعیت نکرده و هیچ ارگانی برای تعیین قیمت بلیط وجود ندارد، اظهار کرد: قیمت بلیط توسط خود تئاتریها تعیین میشود که اغلب این قیمتها تفاوت اندکی در حد 5 هزار تومان با هم دارند، بلیط تئاتر در تبریز در محدودهی 20 تا 25 هزار تومان است که این مبلغ برای یک نمایش، کم بوده و حتی با این قیمت، پرفروشترین تئاترهای تبریز نیز ضرر میبینند.
نویسنده تبریزی گفت: درآمد بازیگران تئاتر تبریز جوابگوی دخل و خرج زندگی آنها نیست، با اینحال تئاتریها نمیتوانند سطح قیمت بلیط را هم افزایش دهند چون با ریزش مخاطب مواجه میشوند، زیرا مخاطب تئاتر تبریز بر خلاف کنسرت، از طبقهی مرفه جامعه نیست.
وی ادامه داد: برای حل معضل کمبود درآمد بازیگران تئاتر باید طیف مخاطبان تئاتر گسترش یافته و تهیه کنندگانی از بخش خصوصی وارد تئاتر تبریز شوند که در این راستا اهالی تئاتر تبریز تلاشهایی میکنند اما به دلیل انفرادی بودن اغلب این حرکتها، نتیجهای موثر، بلندمدت و فراگیر حاصل نمیشود.
وی در خصوص جشنوارهی بینالمللی تئاتر الف که در آذرماه در تبریز برگزار میشود، گفت: جشنوارههایی از این قبیل با مهیا کردن فرصتی برای دیدن نمایشهای سایر نقاط ایران و دنیا فرصتی را برای تئاتریهای تبریز ایجاد میکند تا با بازاریابی نمایشهای خود، ارتباطی با مسئولین، هنرمندان کشوری و جهانی برقرار کنند، اما تئاتری ها تاکنون فقط به فکر اجرای عمومی در شهر خود بوده و به حضور در تعداد محدودی از جشنواره های داخل کشور دلخوش هستند.
وی در خصوص مشکل نبود نمایشنامه بومی در تبریز، گفت: کارگردانان کاربلد، بازیگر، طراح صحنه و دیگر عوامل هنری بسیاری در تبریز وجود دارد اما تعداد نمایشنامه نویسان بسیار اندک بوده و قابل مقایسه با تعداد کارگردانان شهر نیست.
وی درخصوص نویسندگان نمایشنامههای ترکی، اظهار کرد: تعداد این نویسندگان به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد، زیرا کارگردانان تبریزی به دلایل نامشخصی مایل به همکاری با نویسندگان همشهری خود نیستند و اغلب کسانی که دستی در نوشتن و کارگردانی دارند، نوشتههای خود را کارگردانی میکنند اما چرا باید نوشتهی یک نویسنده و کارگردان را فرد دیگری کارگردانی نکند!
شریعت با یادآوری وضعیت نامطلوب تئاتر ترکی در تبریز، گفت: نویسندگان تئاتر ترکی در تبریز بسیار اندک بوده و فعالیت آنچنانی ندارد و برخی نیز عطای تئاتر را به لقای آن بخشیده و رفتهاند بدون اینکه نویسندهی جدیدی جایگزین آنها شود.
وی با بیان اینکه مسئله تئاتر تبریز کمبود نویسندهی جدید نیست، اظهار کرد: اعتمادی به نویسندگان بومی وجود ندارد که این معضل پیش از هر چیزی گریبان نویسندگان جوان را میگیرد.
وی با یادآوری اینکه عمر نمایش بومی در تبریز اندک است، گفت: نمایشهای بومی تبریز با روند کندی رو به جلو حرکت میکنند که برای تسریع نیازمند یک حرکت و جریان سیستماتیک و مورد حمایت اغلب تئاتریها هستند.
وی ادامه داد: اگر حداقل یک تئاتر ترکی هر ماه به روی صحنههای نمایش تبریز برود یک حرکت قدرتمند در راستای پا گرفتن تئاتر بومی و بهبود نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت ایجاد میشود که نیازمند ورود نویسندگان جوان، کارگردانان و تهیهکنندگانی با درک بالا است.
نویسنده تبریزی با بیان اینکه تئاتر در سراسر جهان به زبان مردم هر منطقه نوشته و اجرا میشود، گفت: باید در کنار تئاتر به زبان فارسی، تعداد نمایش ها به زبان بومی در هر منطقه بیشتر باشد، جشنوارههای ملی که به زبان رسمی برگزار میشوند، زبانهای بومی و تئاترهایی به زبانهای بومی را به حاشیه میکشانند که در این راستا راهاندازی جشنوارههای بومی یا منطقهای، شاید بتواند به رشد تئاتر بومی کمک کند.
وی مهم ترین تفاوت بین نمایشنامههای خارجی و بومی را مسئلهی فرهنگی، اجتماعی خواند و افزود: اغلب نمایشهای خارجی دارای خصوصیات ولایتی و ایالتی هستند که با وجود درک نمایشنامههای شکسپیر، میلر یا تنسی ویلیامز، این نمایشها فاقد رنگ و بوی منطقهی تبریز بوده و اسمها، برخوردها، رفتارها با زندگی روزمره مردم شهر متفاوت هستند.
وی ادامه داد: صمیمیتی که یک نمایشنامهی بومی در مخاطب ایجاد میکند بسیار پررنگتر از یک نمایشنامهی خارجی است، با دیدن شخصیتهای نمایش بومی در کوچهپسکوچههای تبریز، حس آشنا بودن با آنها و مسائل و مشکلات آنها باعث برقراری ارتباط بیشتری با آنها میشود.
شریعت در خصوص مخاطبان تئاتر تبریز بیان کرد: طیف مخاطبان تئاتر تبریز، به کیفیت اجراها، آوازهی هنرمندان و آثار، بیشتر از ماهیت بومی و غیر بومی بودن نمایشها اهمیت میدهند اما شاید بتوان با گسترش طیف مخاطبان تئاتر، کشاندن مردمان کوچه و بازار به سالنهای تئاتر و تغییر محدودهی سنی مخاطبان تئاتر که اغلب جوان هستند، تماشاگران بیشتری را نسبت به تئاترهای دیگر جذب کرد.
وی تاکید کرد: گسترش طیف مخاطبان برای تئاتر تبریز لازم بوده که در غیر این صورت تئاتر بومی و غیربومی تبریز با این محدوده مخاطبان آیندهی درخشانی نخواهد داشت.
به گفته ی وی نمایشنامههای ترکی "حیدبابابه سلام” نوشتهی دکتر لاله، "ستارخان" نوشتهی آقای نادر ساعیور، "من اوچونجو نفریدیم" و "آنا یوردوم آذربایجان" نوشتهی آقای محمد رمضانی، نمایش "اتابک پارکینین تراژدیسی" نوشتهی آقای مرتضی هاشمپور و "پاشا" نوشتهی اکبر شریعت با موضوع تاریخ تاکنون بقه روی صحنه رفتهاند.
وی گفت: فارغ از بحث کیفیت، هر یک از آثار ذکر شده دارای جایگاه خاصی هستند که اغلب با استقبال خوبی نیز مواجه شدهاند.
به گفته وی، نمایشنامههای خارجی کرگدن نوشتهی یونسکو و با کارگردانی کامران قربانی و آنتیگون به کارگردانی علی پوریان، با ترجمه ی ترکی منیره اکبرپوران روی صحنه رفتهاند که کارهای بسیار ارزشمندی محسوب میشوند.
شریعت با بیان اینکه میتوان نمایشنامههای فارسی را به زبان ترکی ترجمه کرد، گفت: این تبادل میتواند اتفاقهای مبارکی را رقم بزند چرا که اغلب نویسندگان ما به زبان فارسی آشنایی زیادی دارند.
وی افزود: نمایش "موسیو" اثری از بنده به زبان ترکی و با محوریت دوران مشروطیت و محاصرهی تبریز، مراحل مختلف را پشت سر گذاشته و به زودی روی صحنه خواهد رفت.