آذربایجان پرس

اخبار آذربایجان، ایران و جهان

آذربایجان پرس

اخبار آذربایجان، ایران و جهان

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توحید ملک زاده دیلمقانی» ثبت شده است

تاریخ مشعشع آذربایجان مملو از انسانهایی است که وجودشان در حیات معنوی آذربایجان نقش عمده ای دارد و نبودشان خلائی عظیم در فرهنگ و هنرو ادبیا و تاریخ  ما. در این دنیای فانی انسانهایی هستند که مرگشان خانواده ای را در غم و اندوه فرو می برد و نبودش را تنها آن خانواده حس می کند. انسانهایی هستند که نبودش یک شهر را وادار به تاسف می کند و انسانهایی هستند که خلا وجودشان یک جامعه، ملت و فرهنگ و مدنیت را در اندوه فرو می برد و متاسف می گرداند. وفات نابهنگام استاد تاریخ آذربایجان مرحوم دکتر صمد سرداری نیا در ۲۲ فروردین ۱۳۸۷  در تبریز هم از اینگونه حوادث می باشد. اینجانب از سالیان درازی با ایشان افتخار آشنایی داشتم و همیشه چه در تبریز و چه در اورمیه وقتی تشریف می آوردند درباره کارهای اخیرمان صحبت می کردیم. شیرین سخنی و بذله گویی آن جناب جدای از احاطه ایشان به تاریخ آذربایجان کاراکتر همیشگیشان بود. آخرین بار وقتی کتاب تاریخ آذربایجان‌شان به دستم رسید به ایشان زنگ زده و تبریک گفته و صحبت کردیم و ایشان نیز طلب دانشجویان و مردم آذربایجان را مشوقشان در تالیف این کتاب ذکر کردند. تلاشهای بعدیم برای صحبت تلفنی با ایشان در روزهای بعدی به سبب بیماریشان ممکن نشد و متاسفانه ممکن هم نخواهد شد. دکترصمد سرداری نیا از نسل مکتب فرهنگی وارلیق به رهبری دکتر جواد هیئت بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نقش ارزنده ای در استقرار ترکی پژوهی و آذربایجانشناسی راستین در ایران ایفا نمود. نقشی که فرزندان این مکتب در این سی سال اخیر به خوبی وظیفه دشوارشان را انجام دادند. در طی این سی سال گذشته صفحات آخر مجله وزین وارلیق مزین به مقالات تاریخی دکتر سرداری نیا بود که با چیره دستی و مهارت نکات تاریک فرهنگ و تاریخ آذربایجان و ترکان را معرفی میکرد. مبارزه دائمی، علمی و صحیح با بازماندگان فرهنگی رژیم پهلوی که به بهانه واهی حفظ وحدت ملی سعی در امحا زبان و ادبیات ترکی را داشته و جهت حذف بزرگان تاریخ و ادبیات آذربایجان از صحنه با بیسوادی تمام انگ " پان"  به هر نویسنده تاریخ و ادبیات آذربایجانی میزدند، در صدر اولویتهای فرهنگی ایشان قرار داشت. وی بزرگان مشروطیت آذربایجان را به خوبی می شناخت و سعی در معرفی آنها می کرد. بازماندگان آنها و اسناد و مدارک و خاطراتشان را جستجو می کرد. یافته هایش در مورد بزرگان مشروطیت آذربایجان بسیار ذی قیمت بود. به معرفی مجله ارزشمند ملانصرالدین پرداخت و نسخه های منتشره آن در تبریز را معرفی کرد.  پیگیر آنچه که حق آذربایجان در علم و ادب بود ولی دیگران آنرا غصب می کردند بود. وی برخلاف تبلیغات ادعای پوچ رسانه های توهم مدار که بعضی ها را متولی شعر نو قلمداد می کردند، با مقاله ای چاپ در مورخه ۳۱ تیر ۱۳۵۷مجله تماشا شماره ۳۷۳ متعلق به رادیو وتلویزیون، آذربایجان را زادگاه شعر نو معرفی کرد و بر نقش میرزا سعید سلماسی و تقی رفعت و شمس کسمایی و دیگران در ایجاد شعر نو پافشاری کرد.  در تعقیب، پیگیری و دادن جوابیه های منطقی به نشریاتی که سعی در انکار فرهنگ و ادب ترکی آذربایجان را داشتند بسیار ارزشمند و شجاعانه می بود. وی به زادگاهش تبریز احترام و ارزش زیادی قائل بود و تمام سعیش معرفی اهمیت فرهنگی شهری بود که عصاره آذربایجان محسوب می شد. با حوصله زیادی آذربایجان را به همشهریانش معرفی میکرد و اهمیت این خاک پاک را با اسناد و مدارک گوشزد مینمود. اولینهای تبریز را در قالب یک کتاب قطوربه عنوان یک افتخاربرای هر آذربایجانی نوشت. تاریخ روزنامه های آذربایجان، تاریخ تئاتر آذربایجان، دارالفنون تبریز و دهها کتاب و مقاله ارزشمند مرحوم سرداری نیا نام وی را در صدر افتخارات این مرزو بوم قرار داد. آذربایجان را با اسناد انکار ناپذیر مهد جامعه مدنی معرفی کرد و در روزهایی که شعار جامعه مدنی بر زبانها بود بر نقش آذربایجان در ایجاد جامعه مدنی تاکید می کرد . وی بر آذربایجانی بودن قره باغ و ایروان با نوشتن کتابهایی صحه گذاشت و جنایات ارامنه داشناق در قتل عام مسلمانان آذربایجانی را در کتابی افشا نمود. سخت کوشی وی، احاطه اش به مشاهیر آذربایجان و اسناد و مدارک تاریخی آذربایجان مثال زدنی بود. نام ایشان به عنوان متخصص تاریخ آذربایجان نه تنها در داخل مرزهای ایران بلکه در مناطق همسایه جمهوری آذربایجان و ترکیه نیز با احترام یاد می گردید و کتب و مقالاتش سدر ممالک دور و نزدیک به زبانهای گوناگون چاپ می شد. اینجانب یک دوست و همکار گرامی را از دست داده ام. شخصی که تمام هم و غمش معرفی وطنش و هویتش بود و در این راه نیزنه تنها لحظه ای پشیمان نشد بلکه از ضیق وقت و راکد ماندن کارهایش همیشه متاسف بود. فقدانش چگونه پر خواهد شد دراندیشه ام. روحش شاد باد. 

دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۳ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۳۳

شیخ محمد خیابانی چه می خواست؟

| سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۳۰ ق.ظ | ۱ نظر

( به مناسبت  یکصدمین سالگرد قیام خیابانی و تاسیس تشکیلات آزادیستان  )

خیابانی از مشروطه خواهان آذربایجانی بود که پس از ناملایمتی به مشروطیت آذربایجان قیام نمود. خیابانی می خواست آذربایجان در دست او بوده و با قدرت گرفتن، به سر تهران رفته کل ایران را اصلاح نماید.  (خسرو شاهی، سید هادی، نهضت آزادیستان و شیخ محمد خیابانی، مرکز اسناد انقلاب اسامی، تهران، ۱۳۸۹، تهران، ص: ۱۸۵).

وی در ۱۶ فروردین قیام کرده و روسای ادارات منصوبی تهران را مجبور کرد تا از وی و تشکیلات وی تبعیت کنند. خیابانی  دوشنبه ۳ خرداد ۱۲۹۹ شمسی در تبریز نام ایالت آذربایجان را به آزادیستان تبدیل نموده و اعلام کرد « اسم ایالت باید در اوراق رسمی نیز آزادیستان نوشته شود. هر اداره‌ای که بر این اخطار عمل نکند مخالف شمرده خواهد شد.»  (آذری، علی، قیام شیخ محمد خیابانی، بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه، تهران، چاپ چهارم ۱۳۶۲ص: ۳۷۹).

در ۲۶ خرداد ۱۲۹۹ عین الدوله طی تلگرافی به تهران ضمن اعلام موضوع فوق در استفاده از کلمه آزادیستان کسب تکلیف نمود. وی همچنین برای تثبیت وضعیت خود برای اولین بار در آذربایجان به تشکیل نیرویی به نام ژاندارمری در تبریز مبادرت کرد که به ژاندارمری خیابانی معروف شد. از دیگر سو مخبرالسلطنه نیز نیروی ژاندارمی تاسیس کرد و فرماندهی آنرا به ماژور حسین خان ملک زاده داد. ( قائم مقامی، جهانگیر، تاریخ ژاندارمری ایران: از قدیمیترین ایام تا عصر حاضر، روابط عمومی ژاندارمری کشور شاهنشاهی، بی تا، ص: ۲۳۲)

گویا پس از قتل خیابانی ژاندارمری او نیز منحل شد ولی افسران و چهارصد نفر افراد آن به خدمت فوج ژاندارمری آذربایجان که به فوج چهاردهم خوانده شد درآمدند. روز ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ قوای قزاق و بعضی عوامل ژاندارمری با هماهنگی قبلی و با دستور مخبرالسلطنه و به فرماندهی سرتیپ هاشمی به ساختمان مقر قیام حمله و پس از چند ساعت به دلیل نبود نیروی دفاعی مناسب ساختمان بدست قوای قزاق افتاده و خیابانی در خانه یکی از دوستانش مخفی می‌شود. روز بعد ۲۳ شهریور مهاجمان از محل اختفاء مطلع شده و در زدو خوردی محدود خیابانی تیر خورده و کشته می‌شود.

 

دکتر توحید ملک زاده‌

کتاب دده قورقود نام یکی از قدیمی‌ترین داستانهای اسطوره‌ای ترک‌های اوغوز است که ریشه‌ای پیش از اسلامی دارند. این مجموعه از ۱۲ داستان به نثر و نظم تشکیل شده و مجموعه پر ارزشی است که زندگی، ارزشهای اجتماعی و باورهای مردمان ترک را نشان می‌دهد. قدمت کتابت داستانها مربوط به قرن‌های چهاردهم و پانزدهم میلادی می‌باشد. کتاب دده قورقود به زبانهای مختلف ترجمه شده‌است. نخستین ترجمه دده‌قورقود به زبان آلمانی در سال ۱۸۱۵ از روی نسخه کتابخانه درسدن در آلمان بود. دست‌نویس دیگر این کتاب در واتیکان است. در سال ۱۳۲۵ محمد علی فرزانه در روزنامه آذربایجان برای اولین بار این داستان را به جامعه ایران معرفی کرد. از سال ۱۳۳۰ به بعد معرفی و چاپ داستانهای این کتاب به آرامی انجام گرفت و از سال ۱۳۵۷شمسی به تدریج انتشار آن چشمگیر شد. امروزه در ایران علیرغم عدم وجود مراکز تورکولوژی، دهها نفر در ابعاد مختلف اسطوره ای، زبانی و تاریخی کتاب دده قورقود کار کرده و یا می کنند.
ادامه دار بودن داستانها محققان را بر آن داشت که مدعی شوند کتابهای دیگری از این داستانها وجود داشته که فعلا در دست ما نیست. خوشبختانه در اردیبهشت ۱۳۹۸ نسخه ایرانی آن در کتابخانه مهندس ولی محمد خوجه پیدا شد. مطالعات اولیه نشان می داد این نسخه قدیمی در اوایل دوره قاجار از روی یک نسخه ی قدیمی تر بازنویسی شده است. تعلق این نسخه به آذربایجان و ترکان ایران بسیار با اهمیت بود چه آریایی پرستهایی که اخیرا دشمنی خود با هویت ترکان ایران را آشکارتر کرده اند منکر حضور بارز تاریخ و ادبیات ترکان در ایران بودند و هستند. این کتاب خط بطلانی بر ادعاهای پوچ آنان بود. پس از چند ماه بررسی و تحقیق، این کتاب در تبریز چاپ و  اول اسفند ۱۳۹۸  با حضور شخصیتهای برجسته تاریخ، فرهنگ و ادبیات آذربایجان در تبریز رونمایی شد. بی شک چاپ و نشر این اثر ارزنده هم از نظر تجربه اولین کار جمعی در ترکی پژوهی جغرافیای ایران و هم از نظر اعتبار علمی متخصصین تورکولوژی در آذربایجان ایران (علیرغم نبود آکادمی تورکولوژی) بسیار با اهمیت می باشد.

دکتر توحید ملک‌زاده دیلمقانی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۵۷

آسیب شناسی فاجعه جیلولوق در غرب آذربایجان

| سه شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۴۶ ب.ظ | ۰ نظر

اواخر اسفند سالروز جنایتی هولناک در اورمیه و سلماس می باشد که به مدت حداقل شش ماه غرب آذربایجان را درگیر خود کرد. جنگ جهانی اول است و قسمت شمالی ایران از جمله آذربایجان در تصرف روس و قسمت جنوب در اختیار انگلیس. پاییز سال ۱۲۹۶ شمسی بود که با وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه تزاری، قشون روس از جنگ خارج شده و کلیه مناطق متصرفی از جمله آذربایجان را ترک کرد. تخلیه آذربایجان از طرف روس به معنای رهاکردن این مناطق به دست عثمانی بود که درگیر جنگ با متفقین ( روس، انگلیس، فرانسه و غیر مستقیم آمریکا) بود. بنابراین قرارگاه مرکزی متفقین برای جلوگیری از پیشروی قوای عثمانی در آذربایجان در صدد مسلح کردن مسیحیان فراری از عثمانی به آذربایجان برآمد و در این امر ناصواب متاسفانه میسیونرهای مذهبی کشورهای اروپایی نیز که مثل مور و ملخ در منطقه مستقر بودند به یاری این قوای مسلحه آمدند.  ماجراجویانی از همشهریان مسیحی نیز که گول میسیونرها، مقامات انگلیس و فرانسه را خورده بودند وارد میدان شدند و شد آنچه که متاسفانه نبایستی می شد. در طی جنگ خونین تسلط مسیحیان ( جیلو و ارامنه) به اورمیه و سلماس از اسفند ۱۲۹۶ الی خرداد ۱۲۹۷ بیش از یکصد و پنجاه هزار نفر از اهالی آذربایجان نیست و نابود شدند. رقمی که ناواردان به تاریخ اورمیه از شنیدن آن یکه می خورند و به هیچ وجه باور نمی کنند. با پیشروی قوای عثمانی در غرب آذربایجان این بار مسیحیان از ترس جان شهرهای خوی، سلماس و اورمیه را با وضع فلاکت باری ترک و با رهنمودهای مستشاری انگلیسی ها از راه میاندوآب، صایین قالا، بیجار و همدان و کرمانشاه به شمال بغداد در منطقه بعقوبه رسیدند. ماجراجویان خرسند از اطلاق عنوان کوچکترین متفق به هموطنان مسیحییمان باعث کشتاری وحشتناک در منطقه شده بودند. در طی این فرار آنی هزاران نفر از مسیحیان مخصوصا زنان ، کودکان و پیرمردان در دست و پای افراد مسلح ماجراجوی مسیحی تلف شدند. پس از پنج سال با اعلام عفو عمومی، اتباع مسیحی ایرانی مخفیانه و در حالی که یارای چشم در چشم شدن با همسایگان مسلمان خود نداشتند و پشیمان از این وضعیت به روستاهای خود برگشتند و این بار نیز از سوی همشهریان مسلمانشان پذیرفته شدند هر چند نگران از ماجراجویی های دوباره آنها ( اسناد رسمی دولتی در این باره بسیار زیاد است).
 آسیب شناسی این فاجعه:

۱- گزارشهای بسیاری از روند دخالت گستاخانه میسیونرهای مذهبی خارجی در اورمیه و سلماس در دست است که سعی دارد هموطنان مسیحی را متمایل به اروپا و جهان مسیحیت در خارج از ایران نماید. ( خصوصا از دوران حملات شیخ عبیدالله و سپس سالهای ۱۲۸۰ شمسی به بعد )

۲- وابستگی فکری و حتی تسلیحاتی عوامل اصلی این فجایع به قوای سیاسی خارجی متفقین خصوصا انگلیس و فرانسه محرز می باشد.

۳- اطاعت محض از سیاستهای خارجی قوای متفقین سبب شد که نه تنها از مسلمانان بلکه هزاران نفر از آشوری ها و مسیحیان آذربایجانی نیز تلف شوند و این گروهها تا امروز نیز نتوانستند از این اوضاع بوجود آمده از طرف اروپا و آمریکا خارج شوند.

۴- ماجراجویی برای تشکیل مملکتی در دل آذربایجان باعث برخوردهای خونینی شد که به تحلیل اقلیت قومی مذهبی مسیحیان اورمیه و سلماس منجر شد.

۵- بی تفاوتی جدی حاکمان و طبقه اشراف اورمیه و سلماس برای بسیج مردمی در زمان نبود حاکمیت دولت مرکزی  و ماجراجویی های سرسپردگان به خارج

۶- عدم توجه جدی به موضوعاتی از قبیل بررسی نقاط ضعف و آسیب پذیری شهرهای آذربایجان غربی از سوی والی و حاکمان منطقه.

گفتنی است خواندن تاریخ به مثابه پرونده خوانی و سپس عبرت از اعمال گذشتگان است برای داشتن آینده ای بهتر و زندگی در صلح و امنیت. خصوصا برای ماجراجویانی که یکصد سال بعد از فاجعه جیلولوق احیانا درصدد اجرای طرحی دیگر هستند و می خواهند مملکتی از دل آذربایجان برای خود دست و پا کنند می تواند بسیار پرعبرت باشد.

دکتر توحید ملک زاده

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۴۶

نگاهی به زلزله خیزی اورمیه

| يكشنبه, ۸ دی ۱۳۹۸، ۰۵:۳۴ ب.ظ | ۰ نظر

با توجه به طول کم گسل‌ها و احتمال شکستگی حداکثر نصف این گسلها در اثر فشارهای تکتونیکی زلزله بزرگ برای منطقه اورمیه متصور نمی باشد و شهر  اورمیه از نقطه نظر زلزله خیری دارای درجه متوسط می باشد، این تنشها در منطقه به صورت ریز زلزله در مناطق خوی و سلماس نمود پیدا خواهد کرد.

وقوع فعالیتهای اخیر در غرب ایران که ناشی از فشردگی ایران مابین صفحات عربستان و توران می باشد سبب فعال شدن گسلهای محلی آذربایجان در مناطق استان آذربایجان غربی شده است که بسیار طبیعی است. زلزله های کوچک اورمیه نیز از این جمله  می باشد. شکستگی های زمین از

جنوب وان وارد استان آذربایجان غربی شده و پس از عبور از مرز ایران با ترکیه به گسل سیلوانا مشهور می باشد. این گسل در واقع از شمال و جنوب روستای سیلوانا عبور می کند. گسل شمالی از شمالغرب روستای بند شروع و تا شمالشرق روستای هلوری به پایان میرسد. گسل جنوبی نیز از شمالغرب روستای کوسه سو شروع و در حالی که در حدود ۳ کیلومتر به موازات گسل شمالی پیش می اید به طرف جنوب محرف شده و در نزدیکی روستای راژان به پایان میرسد. گسل دیگر نیز به طول تقریبی ۵/۲۳ کیلومتر از جنوب روستای انبی شروع شده و بعد در قستهای جنوبی کوه سه گوشه به پایان می رسد. این گسل نسبت به گسل سیلوان بزرگتر و اصلی است. ادامه این گسل در جنوب انبی به گسل شمالی سیلوانا می رسد. گسل مهم دیگر اورمیه گسل بدکار می باشد که دارای شاخه های فرعی تر بسیار زیادی می باشدطول این گسل نیز در حدود ۲۸ کیلو متر می باشد.که در قسمتهای شمالی و جنوبی روستای جرمی و بدکار به موازات همدی گر هستند. راستای این گسل خمدار N-S  می باشد .گسل دیگر منطقه گسل دیلزی می باشد که طول آن بالغ بر ۴۵ کیلومتر است . دارای راستای شمالی جنوبی و توان لرزه زائی آن نسبت به دیگر گسل های محلی زیاد می باشد.

با توجه به طول کم این گسلها و احتمال شکستگی حداکثر نصف این گسلها در اثر فشارهای تکتونیکی زلزله بزرگ برای منطقه اورمیه متصور نمی باشد و شهر  اورمیه از نقطه نظر زلزله خیری دارای درجه متوسط می باشد. این تنشها در منطقه به صورت ریز زلزله در مناطق خوی و سلماس نمود پیدا خواهد کرد. با اینحال زلزله بزرگتری برای منطقه اورمیه متصور نمی‌گردد.

علی‌ایحال با توجه به عدم توانایی تکنولوژی فعلی بشری برای پیشبینی زلزله لزوم توجه به موارد ایمنی شرط احتیاط می‌باشد و لازم است همشهریان عزیز موارد قبل و حین زلزله را با هماهنگی مراجع ذیصلاح از جمله ستاد بحران و هلال احمر رعایت نمایند.

 

توحید ملک زاده – عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد

چیلله گئجه سی آذربایجان و چیلله قارپیزی

| چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۳۶ ب.ظ | ۰ نظر

یکی از قدیمی ترین مراسمهای رایج در آذربایجان که همچون جشن سال نو و یئنی گون ( اول فروردین) ارتباط نزدیکی با نجوم دارد مراسم چیلله گئجه سی می باشد که هر سال با شکوه فراوان در میان خانواده های آذربایجانی برگزار می شود. آمادگی برای این شب به یادماندنی از چندین روز قبل شروع می شود و با شب نشینی در آخرین شب آذر به اوج می رسد.

اساس این جشن هماهنگ با سال اعتدالی و براساس تقویم ترکان در زمان سلجوقی یعنی تقویم جلالی - به افتخار سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی - موقع تحویل ماه جدی( آذر) به قوس (دی) پایه ریزی شده است. شب این تحویل، طولانی ترین شب سال است و مردمان قدیم برای درامان ماندن از شر شب طولانی و در ضمن خوشحالی از تولد خورشید و نورانیت به جشن و پایکوبی می پرداختند. 

نگاهی به تاریخچه تشکیل استان آذربایجان غربی

| پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۵۱ ق.ظ | ۰ نظر

یکی از برتری های تاریخ آذربایجان این است که در تاریخ بشریت شاید کمتر نام جغرافیایی وجود دارد که قدمتش بیشتر از آذربایجان باشد و همین امر بر اعتبار این کلمه مقدس می افزاید. بیشتر از دو هزار سال است که نام این سرزمین مقدس آذربایجان است و در طی تاریخ دولتهای مستقل، نیمه مستقل زیادی در این سرزمین پیدا شده و یا دولتهای در این سرزمین تاسیس شده و امپراطوری هایی بوجود اورده اند که امپراطوری صفوی و افشاریه از این جمله اند. در دوره قاجاریه اهمیت آذربایجان به شکلی بوده که همواره ولیعهد دولت قاجاریه در دارالسلطنه تبریز فرمانروایی می کرده و برای خود دولت محلی و درباریانی داشت. با وفات پادشاه در تهران، دولت محلی تبریز به تهران منتقل می شد و بدین ترتیب تجربیات آذربایجانیان در امر کشورداری را به کل ایران عرضه می کردند. کمتر شهری در اقصی نقاط ایران وجود دارد که حاکمی تُرک و آذربایجانی نداشته باشد. در دوره قاجاریه ایران به چهار ایالت تقسیم می شد که ایالت آذربایجان مهمترین این ایالتها بود. چهار شهر و منطقه اورمیه، خوی، سلماس و سولدوز که به ولایت اربعه معروف بودند نیز معمولا حکمرانی از شاهزادگان و خانزادگان افشار داشت. اهمیت غرب اذربایجان در دوره قاجاریه به نحوی بود که اکثر دول خارجی نظیر آمریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه، عثمانی و آلمان در این شهر کنسولگری داشتند. در دوره ناصرالدینشاه ساختار دولت گسترده تر شده و در تقسیمات اداری ایران مملکت آذربایجان بوجود آمد. ضرب سکه های مختلف در آذربایجان و اشاره به اخبار مملت آذربایجان در نشریات تهران و تبریز گواه این موضوع می باشد.در دوره مشروطیت، آذربایجان یکی از مهمترین ایالتهای چهارگانه آذربایجان، کرمان و بلوچستان، فارس و بنادر و خراسان بود.

اصلی و کَرَم‌ یک داستان عاشقی تُرکان جهان بخصوص تُرکان اوغوزمی باشد که روایت‌های گوناگون ولی نه چندان متفاوت از آن در فرهنگ و ادبیات آذربایجان، تُرکمنها، ترکیه و برخی کشورهای آسیای میانه رواج دارد. به عقیده محققین، این داستان لیریک دراوایل سدهٔ دهم قمری‌/ شانزدهم میلادی به وجود آمده وبه تدریج در میان سایر تُرکان اوغوز رواج یافته‌است. اکثرپژوهشگران بر این باورند که خاستگاه اصلی این افسانه آذربایجان بوده‌است. برخی دیگر معتقدند اصلی (معشوق) و کرم (عاشق)، قهرمانان داستان، در اواخر سده دهم قمری‌/شانزدهم میلادی می‌زیسته‌اند و این داستان در حدود یک قرن پس از آنها شکل گرفته‌است. در بعضی روایات، خاستگاه افسانهٔ اصلی و کرم شهر گنجه یاد شده‌است. چون در زمان حکومت تُرکان صفویه این داستان شکل گرفته و چون تبریز در دوران صفویه پایتخت ایران بوده و بعد قزوین و در نهایت اصفهان به پایتختی برگزیده شده‌است بنابراین اساس داستان نیز از آذربایجان و تبریز شکل گرفته و توسط نقالان حکومتی همزمان با انتقال پایتخت به اصفهان، به این شهر منتقل می‌شود. فرض دیگر این است که اساس داستان و وقوع آن به دوران پیش از میلاد مربوط است. چون قهرمانان اصلی یعنی آسلی و کرم از شاهزادگان بوده و نیای هر کدام حاکم منطقه‌ای از توران بودند و بخاطر سرنوشت اندوهبار و همچنین به سبب منزلت اجتماعی خاندان «کرم» و «آسلی» در حافظهٔ تاریخ ثبت و باقی‌مانده‌اند. به عقیده اهالی اورمیه، چشمه ای که اصلی و کرم همدیگر را در کنار آن می بینند در روستای گؤگ تپه اورمیه قرار دارد. در اکثر روایتها حتی روایت تُرکمنی که قرائن و شواهد نزدیکی واقعیت دارد، حوادث داستان در محله قاراملیک یا قره ملیک تبریز روی داده‌است، که به گفته اهالی بومی قراملک تبریز باغ منتسب به قاراملیک پدر اصلی، گوللو باغ هنوز در این منطقه پابرجا می‌باشد.